این آدم، این آدم، یک دانه کیک رولت غول‌پیکر، با بی‌نهایت لایه‌ی خامه‌ای است. ابتدا، شوقناک، پنس و چاقو می‌گیرد دستش، شروع می‌کند به پاره پوره کردن لایه‌ی سطحی، شکافته که شد و خامه‌ها فوران کرد، عربده می‌زند که یافتم. یافتم. خود را شناختم چه شنناخت. اما به "نی" شناختنی نرسیده که پنس و چاقو، بر کف سرامیک اتاق تشریح شخصیت، می‌افتد. چرا؟ چون، خامه‌ها کنار رفته و چشمش به لایه‌ی دیگری خورده. مجدد با زور این کتاب و آن فیلم و این یکی حرف بزرگی، قوت در جانش بار می‌گیرد و خم میشود و پنس و چاقو را بر می‌دارد و از نو. لایه بعد و بعدی و بعدی و صدای افتادن پنس و چاقو، ناامیدی، کتاب و فیلم و حرف بزرگی و خم شدن و برداشتن و شکافتن و فوران خامه بدون عربه‌ زدن یافتم و لایه‌ی بعدی و بعدی و بعدی و این قصه ادامه دارد. البته، تصور می‌کنم، درون هسته‌ی این کیک، یک دانه شیرینی‌پز ریزه‌ای نشسته و تند و تند لایه به لایه اضافه می‌کند. تمام نمیشود لعنتی .

این آدم، این آدم پر لایه.

لطفا بگذارید من قصه‌ خودم را خودم بنویسم.

انگار آش شعله قلم کار بودن بس نبود که حالا بلاگر هم شده‌ام*

"موز"، دکمه‌ی تخلیه‌ی جوگیرشدن‌های لحظه‌ای یا همان رابین‌هود بازی.

پنس ,لایه ,لایه‌ی ,یافتم ,آدم، ,چاقو، ,بعدی و ,پنس و ,و بعدی ,این آدم، ,و تند

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

وبلاگ شخصی محمد سحین آذربهرام مشاوره بازاریابی دارویی مشاور مارکتینگ در شرکتهای دارویی یه آدم معمولی با یه ذهن شلوغ مدیر شبکه های اجتماعی تنهایی پرهیاهو بی هوش سایت مرجع دانلود پایان نامه - تحقیق - پروژه مشاور دیجیتال مارکتینگ و مدیریت کسب و کار Cryptotab (free bitcoin) گروه تولیدی ایمن نورتاب