که مثلا وقتی که خورشید همچنان زیر باد پنکه، خوابیده، بعد از یک دیده بوسیِ شتابناک با خدا، همراه مامان و عمه مسیر گورستان، در پیش گیری. یک ملس حالتی وجودت را بگیرد، هر قدم، سوزنی باشد و نگاهت را به دل آسمان تکه دوزی کند و امان از لبخندهایی که نمیشود جمعشان کرد . تو در یک بغل‎سکوت، پشت آن‌ها راه بروی و آسمانی و لبخندی که هر لحظه بیشتر ریشه می‌دهد.

که مثلا به مادربزرگت سلام بدهی و سنگش را با آب خنک بشویی و به وزوزهای بی‌ربطی که همیشه مانع انجام همین کارهای معمولی میشدن، کم‌محلی کنی تا بروند پی کارشان.

که مثلا بروی پیش رفقا، دست از سرشان بر نداری و بهشان یادآوری کنی که بیخ ریش خودشانی و باید تحملت کنند.

که مثلا در بازگشت، نان تافتون بگیری و دعا کنی که کل وجودت ریه بشوند، چرا که دلت نمی‌خواهد حتی یک ذره از آن بوی گرم، هدر رود. که بروی در قوری چینی گل‌سرخی، چای بریزی، چوب دارچین و یک گل محمدی کوچک، به دلش بیندازی و بگذاری برای دم. خیار و گوجه خرد کنی و کنار پنیر و تافتون گرم، رقص زندگی را به نمایش بگذاری و خودت یک گوشه در حالی که مشغول بافتنی، نگاهش کنی. همان آسمان و لبخندی که مدام ریشه‌دارتر میشود.

که مثلا بعد از بیست و دو سال و هفت ماه و چند روز، تازه چشم‌ت به عمه بخورد. نه آن چشمی که به قدمت تاریخ، نرگسکان غزل‌ها بوده. ببینی چطور دست بر سینه می‌گذارد به مزار شهیدان احترام می‌کند. به خانم‌های مسن سلام می‌دهد و آنها که به ویروس شهر دچار شده‌اند، متعجب پاسخش دهند. ببینی که حواسش است، می‌رود و شیر آبی که چکه می‌کند را می‌بندد و تو از پشت، نگاهش می‌کنی، اما این بار از یک منفذ جدید. و همان آسمان و لبخندی که .


لطفا بگذارید من قصه‌ خودم را خودم بنویسم.

انگار آش شعله قلم کار بودن بس نبود که حالا بلاگر هم شده‌ام*

"موز"، دکمه‌ی تخلیه‌ی جوگیرشدن‌های لحظه‌ای یا همان رابین‌هود بازی.

یک ,کنی ,مثلا ,لبخندی ,آسمان ,بروی ,که مثلا ,لبخندی که ,و لبخندی ,بعد از ,آسمان و

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

کلاس سوم دبستان پاسدارن اسلام مسیر معجزه استخدام های رسمی و معتبر ایران سوالات هنر در خانه 2 رشته مدیریت خانواده سالم زیبا دانلود کتاب های دانشگاهی درباره الی دانش مایه حیات جانهاست. دستگاه تولید ماسک تنفسی