ته‌مانده‌ی چای را هم خورد، احساس کرد دیگر جانش را ندارد که به خواندن ادامه دهد. کتاب چاق و مودب را بست، روی سایر کتاب‌های چاق و مودب دیگر گذاشت. ناخودآگاه دستش به سمت فانوس لب طاقچه رفت، می‌دانست که الان محتاج چیست. نگاه آخری به اتاق نیم‌دایره‌ انداخت، اتاق منظم و تمیزی بود. دیوارهایی فیروزه‌کاری داشت که یک گلیم و پشتی، میز چوبی ساده و کتابخانه‌ی بزرگی، حجم اتاق را گرفته بودند. و البته یک بوی کمرنگی از یاس‌ها.

درِ اتاق شکیل را بست و کلونش را انداخت. فانوس را بالا گرفت، سالن خنک و خوش‌بویی بود و بسیار تهی از اشیا. وارد راه‌پله‌ی غول‌پیکر شد، سعی کرد خوف به دلش راه ندهد و دسته‌ی فانوس را محکم‌تر فشرد. پله‌ها را از خواب بیدار کرده بود و ناله‌شان در‌آمد. به جنبش کنار پایش اهمیتی نداد و بالاتر رفت. آنقدر بالا رفت که به دالان مورد نظر رسید. روی در نوشته شده بود: روح‌های فرسوده‌ و خاک‌گرفته‌ی خود را به دست ما دهید تا سر حال‌شان بیاوریم. هر روح، می‌تواند یک روح همراه را هم با خود بیاورد.

داخل شد.

آنجا دیگر خبری از یاس و نظم سیستمی و فیروزه‌کاری و پشتی نبود. بو، بوی شکلات بود و نظم، یک ترتیب کاملا شخصی خودساخته بود که کسی جزء خودش، از آن، سر در نمیاورد. یک تخت بزرگ مالامال از ن و صندلی لم‌کده‌گونی و یک پنجره‌ی عجیب در آنجا حضور داشتند. و کپه کپه کتاب و پاکت آب‌میوه در هر جایی نشسته بودند و منتظر.

فانوسش را به قلاب آویخت و بین انبوه کتاب‌ها ایستاد. دستانش را از هم باز کرد، قصد داشت همگی‌شان را بغل بگیرد.

از کنار آگاتا کریستی‌ها، هری‌پاترها، آن‌شرلی‌ها و خیلی‌ از عزیزانش به سختی دل کند و عبور کرد و به سمت آن کتابی رفت که به حالت باز، روی تخت افتاده بود و نور سرخ گرمی را به فضا منعکس می‌کرد. برش داشت. دلتورا را بر داشت و پاکتی آب انبه هم. بر روی لم کده لمید و البته از پنجره خواست تا یک شب برفی با آسمان پوشیده از از ابرهای قرمز را نشانش دهد.

تا زمانی که، تک تک بعدهایش خستگی در کنند و دانه دانه‌ی سلول‌هایش ریکاوری شوند و آماده برای بازگشت به سالن قبلی، همانجا ماند.

لطفا بگذارید من قصه‌ خودم را خودم بنویسم.

انگار آش شعله قلم کار بودن بس نبود که حالا بلاگر هم شده‌ام*

"موز"، دکمه‌ی تخلیه‌ی جوگیرشدن‌های لحظه‌ای یا همان رابین‌هود بازی.

یک ,روی ,هم ,اتاق ,سر ,فانوس ,بود و ,را به ,که به ,به دست ,فانوس را

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

اَز مَن :) مظهربصیرت جواب مسابقات بازی ها فیزیوتراپی - ارتوپدی ثبت شرکت در چین ایران من دیزل ژنراتور - ژنراتور برق - دوره آموزشی تخصصی دیزل ژنراتور فیزیک هالیدی لبخند ماه روزنوشته‌های بهروز کریمی